الهام

۱۳ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۳ ثبت شده است

سالها رفت و هنوز
یک نفر نیست بپرسد از من
که تو از پنجره ی عشق چه ها می خواهی؟
صبح تا نیمه ی شب منتظری
همه جا می نگری
گاه با ماه سخن می گویی
گاه با رهگذران،خبر گمشده ای می جویی
راستی گمشده ات کیست؟
کجاست؟
صدفی در دریاست؟
نوری از روزنه فرداهاست؟
یا خدایی است که از روز ازل ناپیداست...؟
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۲:۱۴
elham gholami

دور خواهم شد از این خاک غریب

که در آن هیچ کسی نیست

که در بیشه ی عشق

قهرمانان را بیدار کند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۱:۴۲
elham gholami

هیچ کس با من نیست

مانده ام تا به چه اندیشه کنم

مانده ام در قفس تنهایی

در قفس می خوانم

چه غریبانه شبی است

شب تنهایی من . . .

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۹:۲۱
elham gholami

بهترین چیز
رسیدن به نگاهی است
که از حادثه ی عشق تر است . . .

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۹:۲۰
elham gholami

دنگ... دنگ...

لحظه ها می گذرد.

آنچه بگذشت، نمی آید باز.

قصه ای هست که هرگز دیگر

نتواند شد آغاز...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۹:۱۸
elham gholami

هستند کسانی که از هزاران حرف شما

هیچ یک را نمی فهمند

و هستند کسانی که بدون انکه کلمه ای بگویید

شما را درک خواهند کرد

قدر این ادم هارا بدانید و دوستشان بدارید

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۷:۴۶
elham gholami

روزگاری است شیطان فریاد میزند:

ادم پیدا کنید سجده خواهم کرد...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۷:۳۷
elham gholami

من نباید انی باشم که تو می خواهی...

تویی که تو از من میسازی...

ارزو هایت یا کمبود هایت هستند...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۷:۳۵
elham gholami

بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک

شاخه های شسته، باران خورده، پاک

آسمان آبی و ابر سپید

برگ های سبز بید

عطر نرگس، رقص باد

نغمه شوق پرستوهای شاد

خلوت گرم کبوترهای مست ...

نرم نرمک می رسد اینک بهار

خوش به حال روزگار!

خوش به حال چشمه ها و دشت ها

خوش به حال دانه ها و سبزه ها

خوش به حال غنچه های نیمه باز

خوش به حال دختر میخک -که می خندد به ناز -

خوش به حال جام لبریز از شراب

خوش به حال آفتاب

ای دل من، گرچه در این روزگار

جامه رنگین نمی پوشی به کام

باده رنگین نمی بینی به جام

نقل و سبزه در میان سفره نیست

جامت، از آن می که می باید تهی است

ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم!

ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب

ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار

گر نکوبی شیشه غم را به سنگ

هفت رنگش می شود هفتاد رنگ!

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۱:۳۵
elham gholami

امروز را به باد سپردم

امشب کنار پنجره بیدار مانده ام

دانم که بامداد

امروز ِ دیگری را با خود می آورد

تا من دو باره آن را

بسپارمش به باد ....

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۱:۳۵
elham gholami